جدول جو
جدول جو

معنی پای سنگین - جستجوی لغت در جدول جو

پای سنگین(یِ سَ)
استواری. پائی که از جائی نجنبد. (تتمۀ برهان قاطع)، (ی س )
{{صفت مرکّب}} آنکه دیردیر بدیدار کسان و دوستان شود
لغت نامه دهخدا
پای سنگین
پایی که از جای نجنبد، آنکه دیر دیر بدیدار کسان و دوستان رود
تصویری از پای سنگین
تصویر پای سنگین
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(غِ / غَ یِ سَ)
خوراکی که سنگین باشد. غذای دیرهضم. غذای گران. غذای ناگوار
لغت نامه دهخدا
(پُ لِ سَ)
نام موضعی در حدود ختلان. (حبیب السیر چ طهران جزء 3 از ج 3 ص 126)
لغت نامه دهخدا
(سَ)
آنکه دیر دیر بدیدار خویشان و دوستان شود
لغت نامه دهخدا
(سَ)
معیار. (مهذب الاسماء) ، آنچه برای تساوی دو کفه در ترازو نهند. (فرهنگ رشیدی). پارسنگ:
لیک در میزان حلمت کم بود ازپای سنگ.
کاتبی (از فرهنگ رشیدی).
و رجوع به پاسنگ و پارسنگ شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از پا سنگین
تصویر پا سنگین
کسی که دیر به دیر بدیدار خویشان و دوستان میرود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جا سنگین
تصویر جا سنگین
متین، نجیب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پاسنگین
تصویر پاسنگین
آنکه دیر دیر بدیدار دوستان و خویشان شود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پای سنگ
تصویر پای سنگ
معیار، پار سنگ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پاسنگین
تصویر پاسنگین
((سَ))
آن که دیر به دیدار دوستان و خویشان برود
فرهنگ فارسی معین